«لغت نامه دهخدا»
(نف مرکب) که یاقوت از آن می بارد : بیا ساقی آن آب یاقوت وار درافکن بدان جام یاقوت بار(1).نظامی. || اشک خونین بارنده. اشکبار : یاقوت بار کردی عشاق لاله رخ را از نوک کلک نرگس بر لوح کهربائی.سنائی. دلم نماند ز بس چون حبیب هر ساعت(2) که در دو دیدهء یاقوت بار برگردد(3).سعدی. (1) - صفت جام، و مراد آن است که شرابی که از جام می ریزد چون یاقوت است. (2) - ن ل: دلم نماند پس این خون چیست هر ساعت. (کلیات، چ مصفا، ص 412). (3) - صفت چشمی است که اشک خونین میبارد.