لغت نامه دهخدا

کلمه
آبخو
آبخوار
آبخواره
آبخور
آبخورد
آب خوردن
آبخوردی
آبخورش
آبخوره
آبخوری
آب خوز
آبخوست
آب خون
آب خیز
آبد
آب دادن
آبداده
آبدار
آبدارخانه
آبدارک
آبدارو
آبداری
آب داغ
آبدان
آبدان
آبدانک
آبدانی
آب درخت کافور
آب در خصیه
آب دز
<صفحه 6>