آب تاختن

«لغت نامه دهخدا»

[تَ] (مص مرکب) میختن. میزیدن. (صحاح الفرس) :
ز قلب آنچنان سوی دشمن بتاخت
که از هیبتش شیر نر آب تاخت.رودکی.
و سنگ اندر کمیزدان و دشخواری آب تاختن. (التفهیم).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر