«لغت نامه دهخدا»
[زَ] (اِخ) نام پدر ابراهیم پیغامبر علیه السلام. و او را آزر بت گر و آزر بت تراش نیز گویند : دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم چون ژرف بنگری همه شاگرد آزرند. ناصرخسرو. ابراهیم را چه زیان که آزر پدر اوست و آزر را چه سود که ابراهیم پسر اوست؟ (خواجه عبدالله انصاری). نگار و صورت آن بت به هند و چین در هم شکست خامهء مانی و رندهء آزر.سوزنی. و سنت جاهلان است که چون بدلیل از خصم فرومانند سلسلهء خصومت جنبانند چون آزر بت تراش که... (گلستان). هنر بنمای اگر داری نه گوهر گل از خارست و ابراهیم از آزر.سعدی. و گفته اند که نام پدر ابراهیم تارخ است و آزر عم ابراهیم است. || نام بتی. (مهذب الاسماء) (ربنجنی). || نام بتی که تارخ پدر ابراهیم سادن و خادم او بوده است.