«لغت نامه دهخدا»
[اِ رَ/رِ خوا/خا] (نف مرکب)اِجری خوار. راتبه خوار : نه اجره خوار فروغم نه مرد منّت خضر توجّهی که درین راه بی چراغ روم. سنجر کاشی.