«لغت نامه دهخدا»
[بَ / بِ] (اِ مرکب) آب تابه. ظرفی فلزین با لوله ای بلند که در آن آب گرم کنند. مِحَمّ. || اِبریقی از فلز و بیشتر از مس که در طهارتخانه بکار برند. قُمْقُمه. (مهذب الاسماء). قُمْقُم. کُمْکُم. -آفتابه گرفتن، آفتابه برداشتن؛ بقضای حاجت شدن. || ظرفی فلزین که پیش و پس از طعام دست و دهان بدان شویند : بدستش داد زرین آفتابه کنیزی از پیَش زرکش عصابه یکی طشتش بکف از نقرهء خام بسان سایه او را گام بر گام.جامی.