احداق

«لغت نامه دهخدا»

[اِ] (ع مص) گرد چیزی درآمدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). احاطه کردن. || اِحداق روضه؛ حدیقه شدن مرغزار.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر