«لغت نامه دهخدا»
[اَ] (ع اِ) جِ حِزب. گروهها. فوجها: در مدت مقام او بجرجان از احزاب و اصحاب او ظلم بسیار رفته بود. (ترجمهء تاریخ یمینی). و نکایتی قوی به اصحاب و احزاب او رسانیدند. (ترجمهء تاریخ یمینی). -احزاب الرجل؛ لشکر مرد و یاران او که با او متفق باشند. || (اِخ) گروههای کفار که متفق شده بجنگ رسول الله صلی الله علیه و آله آمده بودند. || قوم ثمود و غیر آنان که خدای تعالی ایشان را هلاک کرد.