«لغت نامه دهخدا»
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن ابراهیم الثعلبی مکنی به ابواسحاق مفسر. صاحب کتاب مشهور متداول معروف بتفسیر ثعلبی. یاقوت گوید چنانکه عبدالغنی بن سعید حافظ مصری گفته و من آن را از حاشیهء کتاب الاکمال ابن ماکولا نقل میکنم وفات ثعلبی در محرم سال 427 ه . ق. بود. و وی مفسری جلیل از مردم خراسان است و عبدالغافر نیز در سیاق ذکر او آورده است و گوید: احمدبن محمد بن ابراهیم، ابواسحاق ثعلبی مقری، مفسر واعظ ادیب ثقهء حافظ، صاحب تصانیف جلیله است از قبیل تفسیری که حاوی انواع فرائد معانی و اشارات و کلمات ارباب حقایق و وجوه اعراب و قراآت است و کتاب العرائس و القصص و غیر آن دو که بعلت شهرت محتاج بذکر نباشند و او مردی صحیح النقل و موثوقٌ به است و از ابوطاهربن خزیمه و ابوبکربن مهران المقری و ابوبکربن هانی و ابوبکربن الطرازی و مخلدی و خفاف و ابومحمدبن الرومی و طبقهء آنان روایت کند و او بسیار حدیث و بسیار شیوخ است. و سپس تاریخ وفات او بدانسان که در فوق گفتیم آورده است و گوید واحدی تفسیر را از او شنیده و از وی اخذ روایت کرده و وی را ستوده و از وی حدیث کرده است وهم احمد راست: کتاب ربیع المذکورین. و در آخر ترجمه در معجم الادباء چ مارگلیوث آمده است: و حدث عنه باسناد رفعه الی عاصم قال الرئاسه بالحدیث رئاسه بذله ان صح الشیخ و حفظ و صدق فاسمی فقال هذا شیخ کیس و اذا وهم قالوا شیخ کذاب. چنانکه مشاهده میشود، عبارت غلط است و ظاهراً اصل عبارت مفهومی قریب باین دارد که ریاست حدیث، ریاست خوبی نیست چه شیخ اگر حافظ و صدوق بود که وظیفه و وجیبهء اوست و اگر مرتکب اشتباهی گردد گویند کذاب است. رجوع به ابواسحاق احمد ... و روضات الجنات ص68 شود.