«لغت نامه دهخدا»
[اَ مَ] (اِخ) ابن نصر، مکنی به ابوبکر زقاق کبیر. نشو و نمای او در مصر و از عرفای اواسط مائهء سیم هجریه است، زمان متوکل و چند تن خلفای بعد از وی را دریافت و او صاحب زهد و تقوی بوده و محل رجوع این طبقه و از اصحاب و اقران شیخ جنید بغدادی است و استاد شیخ ابوبکر برقی است. نقلست که وقتی دو نفر از اهالی سیر و سلوک بنزد او رفتند از او وصیتی خواستند گفت: چه بهتر ازین که در دنیا باشید و از آن دور و با اهل آن نزدیک باشید بظاهر و بباطن دور تا توانید ازبرای آنها منشأ خیری شوید یا دفع شری نمائید و با این حال هیچگاه حق تعالی را فراموش ننمائید. وفات او در حدود اواسط مائهء سیم هجریه بوده است و چون خبر وفاتش بشیخ ابوبکر کتانی رسید گفت: انقطع حجه الفقرا فی دخولهم مصر؛ یعنی بریده شد بهانهء فقرا در آمدن بمصر که این جماعت ببهانهء زیارت وی بمصر میرفته اند. از کلمات اوست که گفته: ثمن هذا الطریق روح الانسان؛ یعنی قیمتی که در طریق طریقت و فقر است جان آدمی است که جان باید داد تا این طریق وجود گیرد. و نیز گفته: طریق طریقت را آنچنان پیمائید که غیر بر آن واقف نگردد که در این راه خطرهای بیشمار است و حرامی بسیار که خوف جان و دیگر چیزهاست چون خود را از غیر نگه داشتی بسرمنزل حقیقت بسلامت خواهی رسید. (نامهء دانشوران ج3 ص103).