آلایش

«لغت نامه دهخدا»

[یِ] (اِمص، اِ) اسم مصدر و فعل آلودن. آلودگی. || مجازاً، فسق. فجور. عیب. (برهان). تردامنی. ناپاکی :
از ایشان ترا دل پرآلایش است
گناه مرا جای پالایش است.فردوسی.
بران از دو سرچشمهء دیده جوی
ور آلایشی داری از خود بشوی.سعدی.
چه آمیزش بغساقش چه آلایش بغسلینش.
قاآنی.
|| در تداول امروزین، دَین. وام. بدهکاری. || عادت های زشت، چون عادت به افیون یا شراب. رجوع به بی آلایش شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر