«لغت نامه دهخدا»
(اِ) آلبالو. آلی بالی. آلوی ابوعلی. درختی است خوش قامت با پوستی بسرخی مائل و برگهای بی زغب و میوهء چندِ فندقی سرخ و آبدار و خوش تُرُش، با دُمی درازتر از دم آلو و گوجه و امثال آنها و قسمی از آن میوه اش شیرین است که گیلاس نامند و رنگ میوهء گیلاس روشن تر از آلوبالوست. و بیونانی آلوبالو را قراسیا (قراصیا) گویند : سیب و زردآلو و آلوچه و آلوبالو باز انجیر وزیریّ و خیار خوشخوار. بسحاق اطعمه. آلوبالو چو قطرهء خون از بینی شاخ جسته بیرون.مکتبی.