«لغت نامه دهخدا»
[زَ دَ / دِ] (نف) آنکه آلیزد از ستور. جفته انداز. جفتک زن : چو آلیزنده شد در مرغزاری نباشد بر دلش از بار(1) باری.ابوشکور. قموص؛ خر آلیزنده. (السامی فی الاسامی). توسن. بدخو. لگدزن. جهنده (اسب و استر). (1) - بار (در این بیت)؛ غم. اندوه.