آمنه

«لغت نامه دهخدا»

[مَ نَ / نِ] (اِ) اَمَنه. پشتهء هیزم :
از آنکه گفتم کوه خشک مرا ملک است
بخشک چوبی مالک کشید بر دارم
هزار آمَنه(1) هیزم همه ز کوه خشک
نهاده اند در انبار و من در انبارم.سوزنی.
(1) - آمنه را در بیت سوزنی اَمْنهء نیز توان خواند. از این رو آمنه محتاج به شواهد دیگری است.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر