«لغت نامه دهخدا»
[زِ] (اِمص) اسم مصدر از آموختن. عمل آموختن. تعلیم : هر کس که آموزش روزگار او را نرم و دانا نکند هیچ دانا را در آموزش او رنج نباید بردن که رنج او ضایع بود. (منسوب به انوشیروان، از قابوسنامه). بباید خرد شاه را ناگزیر هم آموزش مرد برنا و پیر.فردوسی. پدر باید اکنون که بیند ز من هنرهای آموزش پیلتن.فردوسی. جود و احسان تو بی آمیزش آموزش است هیچ دانا بچهء بط را نیاموزد شنا.سنائی.