«لغت نامه دهخدا»
[اَ] (ع مص) بدی افکندن میان.... افژولیدن. برافژولیدن. || برافروختن آتش. || برانگیختن جنگ. برانگیختن فتنه و جنگ. (غیاث). برآغالیدن. اغراء. ورغلانیدن. (منتهی الارب). انگیختن بر. || عطا کردن. || اختلاف. || خصومت: بینهما ارش؛ میان آن هر دو خصومت و اختلاف است. || کم کردن قیمت برای عیبی در متاع.