ارشام

«لغت نامه دهخدا»

[اِ] (ع مص) مهر کردن خرمن را بمهر چوبین. (صحاح). || ارشام مهاه؛ دیدن گاو دشتی نخستین علف برآمده را و چریدن گرفتن. || ارشام شجر؛ برگ برآوردن آن. (منتهی الارب). || ارشام برق؛ درخشیدن آن. (منتهی الارب). پدید آمدن برق. (تاج المصادر بیهقی). اندک درخشیدن.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر