«لغت نامه دهخدا»
[اَ] (معرب، اِ) ارغن. (جهانگیری). ارغنون. (شعوری). مخفف ارغنون. (برهان). رجوع به ارغن و ارغنون شود. || (ص) اسب تند و تیز. (جهانگیری) (برهان). قسمی از اسپ تند و تیز. (رشیدی) : چنان تاخت ارغون پولادسم که در گنبد از گرد شد، ماه گم.اسدی. هزار اسب دیگر بزرین ستام از ارغون و از تازی تیزگام.اسدی. ترا چه نالهء کوس و چه نالهء ارغن بروز جنگ چو باشی نشسته بر ارغون. قطران. || اسپی که از جانبی ترکی و از جانبی تازی بود. (آنندراج).