«لغت نامه دهخدا»
[رَ / رِ] (اِ) حساب. دفتر حساب. اوارجه. آمار. آماره. آوار که حسابهای پراکندهء دیوانی در آن نویسند : بس دیر نمانده ست که ملک ملکان را آرند بدیوان تو آواره و دفتر.معزی.