ارمان

«لغت نامه دهخدا»

[اِ] (اِخ) نام شهر و مدینه ای. (برهان). سرزمینی است در توران(1). [ شهرکیست ] از کشانی، به ماوراءالنهر. (حدود العالم). خان ارمان :
که افراسیاب اندر ارمان زمین
دو سالار کرد از بزرگان گزین.فردوسی.
که بیژن ندارد به ارمان رهی.فردوسی.
ز شهری بداد آمدستیم دور
که ایران از این روی و زان روی تور
کجا خان ارمانْش خوانند نام
ز ارمانیان نزد خسرو پیام.فردوسی.
گراز آمد اکنون فزون از شمار
گرفت آن همه بیشه و مرغزار
بدندان چو پیلان بتن همچو کوه
وزیشان شده شهر ارمان ستوه.فردوسی.
برد با خویشتنم سوی عجم بیژن گیو
کز پی خوک همی رفت بسوی ارمان.
جوهری هروی(2).
|| سرزمینی بیمن : و سیل (العرم) اندرآمد و همه زمین یمن پست گشت و هامون، و هیچ عمارت نماند، مگر جائی که بر بلندی بود، چون ارمان(3) و حضرموت و عدن. (مجمل التواریخ و القصص ص 151).
(1) - در آنندراج: نام شهری از ایران زمین!
(2) - لباب الالباب ج 2 ص 116.
(3) - ظ: انمار (بهار).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر