«لغت نامه دهخدا»
[اَ رِ] (ع جملهء فعلیهء امری) (از: اَرِ + ن + ی) بنما مرا. و این اشارت است بقصهء موسی علیه السلام : قال رب ارنی انظر الیک (قرآن 7/143)؛ گفت موسی (ع) ای پروردگار من بنما مرا دیدار خود تا ببینم بسوی تو، قال لن ترانی (قرآن 7/143)؛فرمود حق تعالی که هرگز دیدن نتوانی مرا و کلمهء ارنی مرکب است از لفظ اَرِ و نون وقایه و یای متکلم و لفظ ارنی در فارسی بسکون رای مهمله نیز آمده. (از غیاث اللغات) : موسی از این جام تهی دید دست شیشه به کهپایهء اَرْنی شکست.نظامی. مرغ اَرْنی گو ز شوق لن ترانی میکند پیش موسی خارخار وادی ایمن گل است. سالک یزدی. چو رسی به کوه سینا اَرِنی مگوی و بگذر که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی.