از بیر

«لغت نامه دهخدا»

[اَ] (حرف اضافه + اسم، ص مرکب)از بر. (جهانگیری) (برهان). بیاد گرفتن و حفظ. (برهان) (آنندراج).
- از بیر کردن؛ از بر کردن. (آنندراج) :
با عطارد بسرخامه سخن داند گفت
هر دبیری که بدیوان کند آنرا تقریر
از پی رسم درآموختن نامه کنند
نامهء خواجه، بزرگان و دبیران از بیر.فرخی.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر