«لغت نامه دهخدا»
[اَ زَ] (ع مص) نزدیک رسیدن وقت کاری. اُزوف. نزدیک آمدن. (زوزنی). نزدیک شدن کوچ. قوله تعالی: ازفت الاَزفه (قرآن 53/57)؛ نزدیک رسید قیامت. || شتافتن. شتاب کردن. ازوف: اَزف الرجل؛ بشتافت مرد. || مندمل شدن جراحت: ازف الجرحُ. || (اِمص) تنگی و ناخوشی عیش. (منتهی الارب).