ازمهرار

«لغت نامه دهخدا»

[اِ مِ] (ع مص) ازمهرار وجه؛ ترش گردیدن روی. (منتهی الارب). || ازمهرار یوم؛ سخت سرد شدن روز. (منتهی الارب). || درخشیدن: ازمهرار کوکب؛ درخشیدن ستارگان. (منتهی الارب). || سخت غضب کردن: ازمهرار عین؛ سرخ شدن چشم از خشم. (منتهی الارب).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر