ازوم

«لغت نامه دهخدا»

[اُ] (ع مص) سخت گزیدن بتمام دهن. (منتهی الارب). || گرفتن بدندان. بریدن بدندان نیش. (منتهی الارب). بریدن بگاز. || بازایستادن از چیزی. (منتهی الارب). ترک اکل. (قطر المحیط). || خاموشی. (منتهی الارب). صمت. (قطر المحیط). || نخوردن طعام بر طعام. (منتهی الارب). || سخت شدن قحط و جدب. (منتهی الارب). اشتداد قحط. (قطر المحیط). || سخت شدن زمانه و کم شدن خیر آن. || از بیخ برکندن. (منتهی الارب). استیصال. (قطر المحیط). || ملازم جائی یا کسی شدن. (منتهی الارب). || سخت تافتن، چنانکه رسن را. مفتول کردن. اِحکام فتل. (قطر المحیط). || مداومت کردن بر. مواظبت. (قطر المحیط). || نگاهداری و حفظ کردن چیزیرا. محافظت ضیعه. (قطر المحیط). || بند و قفل کردن، چنانکه در را. اغلاق باب. (قطر المحیط). || امساک. (قطر المحیط).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر