اسبیدسپند

«لغت نامه دهخدا»

[اِ بی سَ پَ] (اِ مرکب) او را به لغت تازی خردل ابیض گویند و بعضی از صیادنه او را باسقیس تعریف کنند و به رومی او را ثمیاما خورتاریون گویند و معنی او به تازی دخنه الحشیش باشد یعنی گیاهی که ازو بخور کنند و ابومعاذ گوید او را اسفید ثفاء خوانند یعنی خردل سفید. و صابی گوید گرم و خشکست در 3 و بسبب لطافتی که دروست رطوبات را نشف کند و تحلیل دهد نفخ و ریحی که در معده و امعا افتد و مواد بارده را دفع کند و تخم او مشابه سبندانست اما صقالت و برق آن ندارد و طعم او تیز است. (ترجمهء صیدنه).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر