اسپر

«لغت نامه دهخدا»

[اِ پَ] (اِ) سپر. جُنّه. (برهان). تُرس. مجنّ. جَوب. فَرْض. مِجْنَب. دَرَق :
بر او گردن ضخم چون ران پیل
کف پای او گرد چون اسپری.منوچهری.
پیش این فولاد(1) بی اسپر میا
کز بریدن تیغ را نبود حیا.مولوی.
اسپری باشم گَهِ تیر خدنگ.مولوی.
-کرگ اسپر؛ سپر از پوست کرگدن :
بنیزه بگشتند و بشکست پست
کمانها گرفتند هردو بدست
ببارید تیر از کمان سران
بروی اندر آورده کرگ اسپران.فردوسی.
|| در اصطلاح بنّایان، دیوار میان دو مجرّدی از بیرون سو(2). بدنهء دیوار درسته ای از آجر و غیر آن که زیر طُرّه باشد بر قسمت بیرونی عمارت.
(1) - ن ل: الماس.
(2) - Corniche.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر