«لغت نامه دهخدا»
[اِ پَ رَ] (اِ)(1) به هندی اسم اکلیل الملک است. (تحفهء حکیم مؤمن). گیاهی است زرد که بدان جامه رنگ کنند و بعربی زریر گویند. (رشیدی) (سروری) (غیاث) (برهان). رنگی است که رنگریزان جامهء سبز بدان رزند. (مؤید الفضلاء). وَرس، و آن گیاهی شبیه سمسم است . منبت آن بلاد یمن است و بس میکارند آنرا و تا بیست سال باقی باشد. (منتهی الارب). در کرمان از این گیاه برای قالی رنگ گیرند. قندید. قُرّاص. (منتهی الارب). حُصّ. پشتراغ. پشترغ. بشترغ. شبرق. پشترک. اسپرک خشک. ضریع. زریر. (تحفهء حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه). نباتی است رنگی که ساقه و برگ و گل آن استعمال میشود و این گیاه در خراسان فراوان است : ناز و نعم پرورده را از من بگو کاین راه را اشکی بباید چون بقم رخساره ای چون اسپرک. مظفر کرمانی. || چوب زردرنگی است که آنرا خرد کرده و جوشانده با آب آن چیزی را برنگ زرد ملون کنند و آنرا روی چدن بکشند برنگ نفتی بی نظیر درآید که آنرا نفتی اسپرک گویند و رنگی مطبوع است. (شعوری). || پارهء چوبی که در بُن دسته و سر آهن بیل کنند تا پای بدان فشرند. || بعضی گویند برگ زردچوبه است. (برهان). || درخت خربزه. (برهان). (1) - Reseda. Delphium zalil curcuma.