استبر

«لغت نامه دهخدا»

[اِ تَ] (ص) ستبر. سطبر. (برهان). گنده. ضخیم. غلیظ. (سروری) (برهان). هنگفت. قماش غلیظ است که آنرا بکاف فارسی مضموم گنده گویند و استبرق و ستبرق معرّب آنست. (انجمن آرای ناصری) :
دو بازویش استبر و پشتش قوی
فروزان از آن فرّهء خسروی.دقیقی.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر