«لغت نامه دهخدا»
[اِ تِ] (ع مص) با سنگ استنجا کردن. به سنگ استنجا کردن. (تاج المصادر بیهقی). استنجا کردن بسنگ ریزه. (منتهی الارب). استنجاء به احجار. || مقیم گردیدن لشکر به دارالحرب. (منتهی الارب). || گرد آمدن قومی بر کار. (منتهی الارب). || سخت شدن گِل چون سنگ. (تاج المصادر بیهقی).