استرلاب

«لغت نامه دهخدا»

[اُ تُ] (از یونانی، اِ)(1) (از: استرون، بمعنی ستاره + لامبانئین، بمعنی گرفتن) اسطرلاب. سطرلاب. سترلاب. اصطرلاب. صلاب. آلتی منجمان را که بدان ارتفاع ستارگان را حساب کنند. || بمعنی ترازوی آفتاب. (آنندراج). لغتی است یونانی بمعنی ترازوی آفتاب. گویند پسر ادریس آنرا وضع کرده. (انجمن آرای ناصری). رجوع به اسطرلاب شود :
بیونانی استر ترازو بود
که در سکّهء عدل ساز او بود
وگر معنیم بازپرسی ز لاب
بود هم بگفتار روم آفتاب
پس از آن مراد از سترلاب جست
ترازوی خورشید باشد درست.
امیرخسرو.
و این معنی غلط است.
(1) - Astrolabe.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر