«لغت نامه دهخدا»
[اِ تِ] (ع مص) سرگشته یافتن کسی را: استعشاه؛ سرگشته یافت او را. (منتهی الارب). || بروشنی آتش راه یافتن: استعشی ناراً. (منتهی الارب).