استقضاء

«لغت نامه دهخدا»

[اِ تِ] (ع مص) طلب قضاء قاضی کردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). یقال: اُستقضی (مجهولاً). (منتهی الارب). || حکم خواستن. || طلب گزاردن. پرداختن دین خواستن. وام بازدادن طلبیدن. وام بازدادن خواستن. (منتهی الارب).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر