«لغت نامه دهخدا»
[اَ فَ] (ع ن تف) نعت تفضیلی از سافل. زیرتر. (غیاث). بزیرتر. پست تر. (غیاث). فروتر. (مهذب الاسماء). فرودتر. پائین تر. (غیاث). مقابل اعلی. ج، اسفلون (مهذب الاسماء)، اسافل. || (ص) فرود. فرودین. زیر. زیرین. پایین. مقابل اعلی: فک اسفل، زند اسفل : همچو قندیل معلّق در هوا نی بر اسفل میرود نی بر علا.مولوی. || (اِ) ته. تک. بُن. || اِسْت. مقعد. دبر(1): و ینفع [ البنفسج ] من وجع الاسفل و شقاقه و اورامه. (ابن البیطار). - اسفل بطن؛ خَثلَه (مابین سُرّه و عانه). - اسفل درجه؛ حدّاقل. کمینه(2). - اسفل سافلین.؛ رجوع به اسفل سافلین شود. - علم اسفل؛ فلسفهء طبیعیّه. علم اسفل عبارتست از حکمت طبیعی. (کشاف اصطلاحات الفنون). (1) - Siege. (2) - Minimum.