«لغت نامه دهخدا»
[اِ فَ جَ] (معرب، اِ)(1) اسفنج. (منتهی الارب). بمعنی اسفنج است که ابر مرده باشد. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری). چیزی است که سرتراشان با خود میدارند و به آن آب برمیگیرند. ابر کهن. ابر مرده. رغوه الحجامین. رجوع به اسفنج شود. (1) - eponge.