«لغت نامه دهخدا»
(ص) نابود و هرزه و بی ماحصل. ضایع و بکار نیامدنی. (برهان). هرزه و بی معنی. (آنندراج). نابود و هرزه و بی معنی. (جهانگیری). نابود و ضایع و فانی و بی فایده و بیهوده و هرزه و ناچیز و بی ثمر و بی حاصل و بی سود. (ناظم الاطباء) : دنیا خود جست و نجستی تو دین چیست به دست تو جز از باد و یاب. ناصرخسرو. جز به مدح او سخن گفتن همه باد است و دم جز به مهر او هنر جستن همه یاوه است و یاب. سوزنی. || (اِ) صورت و پیکر. (از شعوری). روی و سیما و صورت. (ناظم الاطباء).