«لغت نامه دهخدا»
[یَ لِ] (مغولی، اِ) مخفف یرلیغ و به معنی آن. (یادداشت مؤلف). یرلیغ. (ناظم الاطباء). فرمان و حکم : در یرلغ غم تو ز بس ناله های سخت خون شد دل چریک و رعایا و لشکری. پوربهای جامی. یرلغ بده ای سایهء خوبان جهان تا پیش قدت جنگ کند سرو روان. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یرلیغ شود.