یابنده

«لغت نامه دهخدا»

[بَ دَ / دِ] (نف) پیداکننده. واجد. که یابد. ج، یابندگان. مرخم یابنده، «یاب» است که در ترکیب با کلمات دیگر بکار رود. رجوع به یاب شود :
به هر زیر برگی شتابنده ای است
به هر منزلی راه یابنده ای است.نظامی.
یابندهء فتح کان جزع دید
بخشود و گناهشان ببخشید.نظامی.
چنین زد مثل شاه گویندگان
که جویندگانند یابندگان.نظامی.
سایهء حق بر سر بنده بود
عاقبت جوینده یابنده بود.مولوی.
جست او را تا ز جان بنده بود
لاجرم جوینده یابنده بود.مولوی.
-امثال:جوینده یابنده است.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر