«لغت نامه دهخدا»
[گَ] (ص مرکب) کمک. یاریگر. مددکار : دگر آنکه جنباند او کوه را بدان یارگر خواهد انبوه را.فردوسی. نبد یارگرشان در این کار کس زن و شوی بودند همیار و بس. اسدی (گرشاسبنامه ص119).