یب

«لغت نامه دهخدا»

[یَ] (اِ) تیر به زبان سمرقندی. (حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی). تیر پیکان دار. (برهان) (آنندراج). تیر. (جهانگیری) (اوبهی) :
ای رخ تو آفتاب و غمزهء تو یب
کرد فراقت مرا چو زرین ابیب.
منجیک (از فرهنگ اسدی).
و رجوع به ابیب در همین لغت نامه شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر