«لغت نامه دهخدا»
[یُ سَ] (ع اِمص) یبوسه. خشکی و عدم تری. (ناظم الاطباء). خشکی. (غیاث اللغات) (السامی) : گرچه در خشکی هزاران رنگهاست ماهیان را با یبوست جنگهاست.مولوی. || ضمور و لاغری. (ناظم الاطباء). || ناروانی (در شکم). بستگی در شکم. مقابل لینت. - یبوست معده؛ اجابت نکردن آن. قبض آن.