یخمال

«لغت نامه دهخدا»

[یَ] (ن مف مرکب) مالیده با یخ.
- خاکشی یخمال؛ خاکشی که یخ بر آن مالند و سرد کنند و برای رفع اسهال به بیمار دهند. (یادداشت مؤلف).
- یخمال کردن خاکشی؛ یخ بر خاکشی و امثال آن مالیدن و سرد کردن. (یادداشت مؤلف).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر