«لغت نامه دهخدا»
[یَ] (ص نسبی) یخی. منسوب به یخ. مانند یخ. از جنس یخ. از یخ. (یادداشت مؤلف) : مانند یکی جام یخین است شباهنگ بزدوده به قطره یْ سحری چرخ کیانیش گر نیست یخین چون که چو خورشید برآید هرچند که جویند نیابند نشانیش. ناصرخسرو. و رجوع به یخ و یخی شود.