«لغت نامه دهخدا»
[یَ / یِ لَ / لِ] (ص نسبی)منسوب به یک سال. || دارای یک سال. (ناظم الاطباء). که سالی بر او گذشته است. که سالی زیسته است. که مدت یک سال عمر اوست. - یک ساله راه؛ راهی که به یک سال توان پیمود : شنیدم به میزان یک ساله راه(1) بکرد از بلندی به پستی نگاه.سعدی. || به مدت یک سال. برای یک سال : بیاورد گردان کشورْش را درم داد یک ساله لشکرْش را.فردوسی. بیابان و یک ساله دریا و کوه برفتیم با داغ دل یک گروه.فردوسی. (1) - ن ل: شنیدم که مقدار یک روزه راه...، و در این صورت اینجا شاهد ما نیست.