آبلوج

«لغت نامه دهخدا»

(اِ) قند مکرر. (تحفه). قند سفید. و آن را اَبْلوج نیز گویند و اُبْلوج معرب آن است :
تا آبلوج همچو تبرزد نشد بطعم
تا چون نبات نیست بپیش نظر شکر
بادا نهاده در دهن دولتت مقیم
دست نشاط و عیش بفتح و ظفر شکر.
پوربهای جامی.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر