ابکم

«لغت نامه دهخدا»

[اَ کَ] (ع ص) گنگ. گنگ لاج. مؤنث: بَکْماء. ج، بُکم :
زیرا که جهان ز آزمایش
بس نادره ناطقی است ابکم.ناصرخسرو.
کرد عقلم نصیحتی محکم
که نکوگوی باش یا ابکم.سنائی.
همه گویندهء فسق و فجوریم
ز هزل و ژاژ گفتن ابکمی کو.سنائی.
گر فی المثل باکمه و ابکم نظر کنی
بی آنکه در تو معجز عیسی مریم است
بینا شود بهمت تو آنکه اکمه است
گویا شود بمدحت تو آنکه ابکم است.
سوزنی.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر