«لغت نامه دهخدا»
[بِ لَ / لِ نِ] (ص مرکب) آنکه فرورفتگی ها از اثر آبله بر بشره دارد. آبله دار. مجدر: سلطان سنجر گندم گون آبله نشان بود. (راحه الصدور راوندی).