آتاش

«لغت نامه دهخدا»

(ترکی، ص مرکب، اِ مرکب) (گویا از ترکی جغتائی آد، نام + تاش، هم(1)) همنام. سَمیّ. و آن را آداش نیز گویند :
گر کار بنام استی از آتاشی عمّر
فرزند تو با عمّر بودستی هموار.
ناصرخسرو.
آتاش عبادلهء مغتفره. (راحه الصدور راوندی).
ای آنکه تراست ملک آتاش
با دیو و پری بزیر خاتم.
(راحه الصدور راوندی، در مدح سلیمان بن محمد بن ملکشاه).
پشت دین بوالمظفر آن شاهی
کآمد آتاش شاه پیغمبر.
(از راحه الصدور راوندی).
روانش از روضهء رضوان و فرضهء جنان تماشای آن میکند که آتاش او بشادکامی حکم می راند و... (راحه الصدور راوندی).
(1) - تاش، همان کلمه است که در خیل تاش و خواجه تاش هم آمده است. در تمرتاش و آلتون تاش به معنی سنگ است.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر