«لغت نامه دهخدا»
[یَ] (اِ مرکب)(1) چنجولی. تاب. دودَأت (السامی فی الاسامی). رسنی دو تا از سقف فروهشته که بر میان آن رسن بنشینند و پای فرو هلند و بباد زور خویش همی آید و میشود : زتاک خوشه فرو هشته و ز باد نوان چو زنگیانی بر بازینج بازیگر. بوالمثل (از فرهنگ اسدی نخجوانی). و رجوع به بازپیچ و بادپیچ شود. (1) - صحیح کلمهء بادپیچ است. رجوع به بادپیچ شود.