باسطه

«لغت نامه دهخدا»

[سِ طَ] (ع ص، اِ) تأنیث باسط. رجوع به باسط شود. || مسافت دور. و منه: سرنا عقبه باسطه؛ ای بعیده. (از اقرب الموارد). || عقبه باسطه؛ عقبه ای که از آن بر دو منزل آب باشد. و یقال رکیه باسطه؛ مضاده مصنوعه کانهم جعلوها معرفه ای قامه و بسطه. (منتهی الارب). || عضلات باسطه؛ نوعی از عضلات که سینه را برافرازد تا اندرون سینه فراخ شود تا این اندامهای دم زدن اندر وی گشاده گردد و هوای خوش و خنک را اندر وی کشد، و عضله های باسطه دوازده است از سوی راست و چپ نهاده از هرسوی شش عضله. (ذخیرهء خوارزمشاهی).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر